دفتر مشق

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

وقتايي هم هست كه خيلي تنها مي شي . اونقدر تنها كه زندگيت حتي از شب با اون سياهيش سياه تر ميشه .

خدايا بابت همه چيز ممنون . چه داشته ها و چه نداشته ها . همين قدر كه تو كنارم هستي برام كافيه .

دفتر مشق...
ما را در سایت دفتر مشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rc2015a بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1396 ساعت: 12:31

از فردا مي خوام رژيم بگيرم و لاغر شم. مي خوام برگردم مثل اون ٥ سال پيش. ميخوام ٥٤ كيلو شم. اينجا ميخوام كارايي كه كردم و كالرياي مصرفي رو بنویسم. شايد اينطوري من هم بتونم انگيزه لاغري پيدا كنم. نه تنها لاغري. مي خوام خودم و پيدا كنم. خودي كه ٥ساله كه گمشده. وزن شروع : ٦٢.٥ كيلووزن هدف اول : ٦١ كيلووزن هدف دوم : ٥٧ كيلووزن هدف سوم : ٥٥ كيلووزن هدف آ دفتر مشق...ادامه مطلب
ما را در سایت دفتر مشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rc2015a بازدید : 25 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1396 ساعت: 12:31

زندگي من شده مثل يه نقطه ي سياه . كجاي كار اشتباهه ؟ ايراد از من هست يا از سرنوشتي كه خدا برام رقم زده ؟ 

هر روز كه از سر كار برميگردم خودم و ميبينم توي يه چهارديواري . لياقت من اين بود ؟چه ارزوهايي داشتم . چه خوابايي داشتم از كودكي . همشون همون خواب موندن

 خدايا دلم گريه ميخواد . ميخوام اينقدر گريه كنم كه بميرم و خلاص شم . از خودم و زندگيم متنفرم !

دفتر مشق...
ما را در سایت دفتر مشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rc2015a بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 14:30

از دور ديدنش. دلم هوري ريخت. داشتم از خوشحالي بال در مياوردم ولي حيف.    خودش و زد به اون راه. داشت مثلا با موبايلش بازي ميكرد و من و نديد.   يه چند قدم اونورتر كه رفت رو به دوستم كه كنار من ايستاده بود كرد و بهش سلام كرد. من همونجوري رو به يه نقطه ي رو به روم خيره شده بودم و مثلا هيچ اهميت ندادم. دلم ميخواست اون لحظه با صداي بلند گريه كنم.    يعني اينقدر از من متنفري؟    حالم ازت بهم ميخوره لعنتي!!!!    23/8/18 2:13PM دفتر مشق...ادامه مطلب
ما را در سایت دفتر مشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rc2015a بازدید : 28 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 8:49

تيك تاك ساعت من و اذيت ميكنه. با هر ضربش روحم و آذار ميده. ميشه زمان بياسته؟؟؟ يا نه برگرده به عقب. به ٣ ماه پيش. به روزي كه با خوشحالي داشتم مرفتم. خوشحاله خوشحال!!! فقط ميخواستم برم. فكر ميكردم همه چيز خوب ميمونه. از اون حادثه ١٥ روز ميگذره. هر روزش برام مثل يه سال گذشت. چرا اين طور شد؟ مگه من چه كار كرده بودم كه اينطوري بايد تاوان پس بدم.خدايا يه كاريكن كه همه چيز مثل قبل خوب بشه. بخاطره من نه! بخاطر مادرم. اون هم تو اين ماجرا داره غصه ميخوره. نذار اينطوري بمونه. دره رحمتت رو روبه من و خانوادم باز كن. يا رحمان و يا رحيم. فقط تو رو توي اين دنيا دارم. توكلم به تو :(  دفتر مشق...ادامه مطلب
ما را در سایت دفتر مشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rc2015a بازدید : 25 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 8:49

وقتي كه همه ي درا به روي من بسته شن . وقتي كه كسي رو نداشته باشم ، تنها ياد تو به من اميد مي ده . به من زندگي ميده . به من مي فهمونه كه هنوز اميدي هست . هنوز تنهاي تنها نشدم . هنوز كسي هست كه من بتونم باهاش حرف بزنم .

 

خدايا . . . 

 

دارم خفه مي شم ! خودت منو كمك كن !

دفتر مشق...
ما را در سایت دفتر مشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rc2015a بازدید : 31 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 8:49

از فردا ميخوام برم تو رژيم و ورزش كردن و دوباره شروع ميكنم تا بتونم اين ٧ كيلو وزني كه تو اين مدت اضافه كردم و بسوزونم.ميدونم خيلي سخته با اين حاله بد ِ من !  ميخوام اينطوري برم به جنگ زندگي و تقدير سياه من. ميخوام روي پاهام بياستم و به همه بفهمونم كه هنوز زندگيم ادامه داره و من هنوز دارم نفس ميكشم . همه چيز در آخر درست ميشه . اگه درست نشد پس اون آخر ِ خط نيست ! + خدا هست و این بهم یه دنیا انرژی میده . . . دفتر مشق...ادامه مطلب
ما را در سایت دفتر مشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rc2015a بازدید : 28 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 8:49

من مطمئن هستم كه خدا يه در و بدون حكمتي به روي بندش نمي بنده . مطمئن هستم كه يه چيز بهتر اون بيرون منتظر من هست . درست مثل ٣ ساله پيش . بدون اينكه بدونم خودش جور شد . اين بار هم خدا خودش جورش ميكنه برام . . .

+ تــاریـخ 2016/12/30 ساعـت 1:25 به قـلـم یک ناشناس |
دفتر مشق...
ما را در سایت دفتر مشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rc2015a بازدید : 21 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 8:49

خدايا دلم گرفته . . خودت كمكم كن . . .

تنهايي كاري از دستم بر نمياد . . خدايا خودت كمكه اين بنده ي حقيرت باش . . به غير از تو كسي رو ندارم . . .

خيلي تنهام . . تنهاي تنها . . .

دفتر مشق...
ما را در سایت دفتر مشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rc2015a بازدید : 20 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 8:49

ميدونستم يه چيزي رو توي زندگيم كم داشتم . ميدونستم اون چيز چي بود ولي لج كرده بود كه نميخواستم باهاش آشتي كنم . ميخواستم قهر بمونم تا قيامت . قهر بمونم واسه ي اون همه سياهي كه توي زندگيم جريان داشت . از رنگي كه براي زندگيم انتخاب كرده بودم متنفر بودم و ميخواستم اينطوري نفرتم و بهشون نشون بدم.وقتي بعد از ده سال دوباره ايستادم و نماز خوندم احساس راحتي كردم . ديگه مثل روزاي قبل گريه نمي تونستم بكنم . انگار اينكه يكي تو زندگيم قدم زده باشه كه من و از همه چيزايي كه واسشون حسرت ميكشيدم بي نياز كنه . زيبايي رفاقت و وقتي فهميدم كه خدا سنگاي جلوي پام و يكي پشت سره ديگي ورداشت و نذاشت ديگه زمين بخورم ! دفتر مشق...ادامه مطلب
ما را در سایت دفتر مشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rc2015a بازدید : 28 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 8:49